صائب تبریزی غزل1
نوشته شده توسط : ☂☂☂ مرتضـــــی ☂☂☂
يا رب از دل مشرق نور هدايت کن مرا
از فروغ عشق، خورشيد قيامت کن مرا

تا به کي گرد خجالت زنده در خاکم کند؟

شسته رو چون گوهر از باران رحمت کن مرا

خانه‌آرايي نمي‌آيد ز من همچون حباب

موج بي‌پرواي درياي حقيقت کن مرا

استخوانم سرمه شد از کوچه گرديهاي حرص

خانه دار گوشهء چشم قناعت کن مرا

چند باشد شمع من بازيچهء دست فنا؟

زندهء جاويد از دست حمايت کن مرا

خشک بر جا مانده‌ام چون گوهر از افسردگي

آتشين رفتار چون اشک ندامت کن مرا

گرچه در صحبت همان در گوشهء تنهاييم

از فراموشان امن آباد عزلت کن مرا

از خيالت در دل شبها اگر غافل شوم

تا قيامت سنگسار از خواب غفلت کن مرا

در خرابيهاست، چون چشم بتان، تعمير من

مرحمت فرما، ز ويراني عمارت کن مرا

از فضوليهاي خود صائب خجالت مي‌کشم

من که باشم تا کنم تلقين که رحمت کن مرا؟






:: موضوعات مرتبط: صائب تبريزي , ,
:: برچسب‌ها: صائب تبریزی غزل1 ,
:: بازدید از این مطلب : 157
|
امتیاز مطلب : 3
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
تاریخ انتشار : شنبه 24 ارديبهشت 1390 | نظرات ()
مطالب مرتبط با این پست
لیست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: